داستان بی تفاوت و قرض نمره


 

داستان بی تفاوت و قرض نمره

وقتی در اتاق را باز کردم او آن‌جا کنارِ بخاری روی صندلی راحتی‌اش نشسته بود و در سکوت و آرامشی که او در نظر من بزرگ جلوه می‌داد به رویم نگریست

 

داستان بی تفاوت و قرض نمره Read More »