داستانهای آموزنده

داستان زیبای درویش یک دست

داستان درویش یک دست: درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد […]

داستان زیبای درویش یک دست Read More »

داستان موفقیت هیزم شکن…

روزی روزگاری یک هیزم شکن خیلی قوی برای کار سراغ یک تاجر الوار رفت تاجر او را استخدام کرد. و دستمزد خوبی برایش تعیین کرد و همچنین شرایط کاری بسیار خوب بود. بنابراین هیزم شکن ما تصمیم گرفت کارش را به نحو احسن انجام دهد، تا محبت صاحب کار خود را جلب کند. رئیس جدید

داستان موفقیت هیزم شکن… Read More »

داستانک شمع قرمز و داستانی مخصوص پسرها


 

داستانک شمع قرمز و داستانی مخصوص پسرها

مردي در بستر مرگ افتاده بود. همسرش را فراخواند تا نزدش بيايد و به او گفت: «ديگر زمان وداع ابدي من و تو فرارسيده است؛ پس بيا و براي آخرين بار به من مهر و وفاداري خود را ثابت کن…

 

داستانک شمع قرمز و داستانی مخصوص پسرها Read More »

داستان زندگی دکتر شریعتی و ماست مالی کردن یعنی چی


 

داستان زندگی دکتر شریعتی و ماست مالی کردن یعنی چی

سراغ صندوقخانه را گرفت. گفتم دکتر چی شده؟ گفت: صندوقخانه اگرچه زندان نیست، اما شبیه آنجاست، جوان‌های وطنم الان توی بندهای زندانند، نمی‌خواهم از آنها دور باشم.

 

داستان زندگی دکتر شریعتی و ماست مالی کردن یعنی چی Read More »

داستان نامه آلبرت اینشتین و پدر واقعی کیست؟


 

داستان نامه آلبرت اینشتین و پدر واقعی کیست؟

آیا راهی وجود دارد تا بتوان جان آدمی را از شر جنگ نجات داد؟ امروزه به‌‌‌‌‌‌‌‌طورکلی پذیرفته‌‌‌‌‌‌‌‌اند که با پیشرفت‌‌‌‌‌‌‌‌های فن، این مسئله دیگر برای بشر متمدن، جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌ی حیاتی پیدا کرده است،

 

داستان نامه آلبرت اینشتین و پدر واقعی کیست؟ Read More »

داستانک شام آخر و بادنجان دور قاب چین


 

داستانک شام آخر و بادنجان دور قاب چین

“لئوناردو داوینچی” موقع کشیدن تابلو “شام آخر” دچار مشکل بزرگی شد. او میبایست “خیر و نیکی” را به شکل “عیسی” و بدی را به شکل “یهودا” (که از یاران عیسی (ع) بود

 

داستانک شام آخر و بادنجان دور قاب چین Read More »

داستان ازدواج پسر جوان و حرف مفت نزن


 

داستان ازدواج پسر جوان و حرف مفت نزن

اصطلاح حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.

 

داستان ازدواج پسر جوان و حرف مفت نزن Read More »

داستان شاعر چاپلوس و چرا حالا این‌چنین نیستیم


 

داستان شاعر چاپلوس و چرا حالا این‌چنین نیستیم

توجه به اخلاق اجتماعی در هر جامعه‌ای بستر لازم برای مسئولیت پذیری را فراهم می‌کند؛ موضوعی که امروزه کمتر شاهد آنیم. یکی از ویژگی‌های اخلاقی انسان و جامعه سالم نیز نیکی کردن به دیگران است که گفته‌اند:

 

داستان شاعر چاپلوس و چرا حالا این‌چنین نیستیم Read More »

داستان آموزنده ی کباب غاز


 

داستان آموزنده ی کباب غاز

“شب عید نوروز بود و موقع ترفیع رتبه. در اداره با هم‌قطارها قرار و مدار گذاشته بودیم كه هركس اول ترفیع رتبه یافت، به عنوان ولیمه یك مهمانی دسته‌جمعی كرده، كباب غاز صحیحی بدهد دوستان نوش جان نموده به عمر و عزتش دعا كنند.

 

 

داستان آموزنده ی کباب غاز Read More »

به بالا بروید